خنده بازار

دردِ دل یه دانشجو با دوستش

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ شنبه 25 شهريور 1398برچسب:الف مثل عبرت,, توسط saeed ali

صفحه قبل 1 صفحه بعد